loading...
سجده نور
سجاد شاه بالا بازدید : 1237 شنبه 31 فروردین 1392 نظرات (0)

 

رسيدن به غناي نفساني، كمال انساني، آزادگي، رستگاري، سعادت و رفاه همواره از اهداف انسان در حيات بشري بوده است.هر كدام از اين اهداف به تناسب بينش هاي متفاوت نسبت به هستي، معاني متفاوتي داشته است.

 

كسي كه قلمرو ديدش نسبت به هستي و آفرينش، محدود به كسب لذائذ دنيوي و ثروتهاي زودگذر باشد، رفاه و سعادت را نيز در همين محدوده معنا مي كند و با از دست دادن آنها، سرخورده و افسرده و با به دست آوردن آنها سيراب و سرمست مي شود. ولي به ميزاني كه نظرش از اين محدوده والاتر و وسيع تر گردد، لذتهايش از جهان هستي، معنا و مفهوم جديدي مي يابد، گاه نهايت درد را لذت مي شمرد و محروميت و سختي را فرصت. در آنچه از دست مي دهد شاكرتر است. بدست آوردن را به چشم امتحاني در چگونه دادن مي بيند. خود را همواره در حريم خلوت يار مي يابد وعالم را محضر خدا. با اين نظر، امتحانهاي الهي را به جان مي خرد و آنها را به چشم بستري مي نگرد براي تعالي خود. چنان كه عاشورا را جميل مي بيند. كدامين نظر مي تواند از دست دادن برادري عزيز و فرزنداني رشيد را، «جميل» و در بارگاه الهي «قليل» ببيند.

 

غناي نفساني مي خواهد، تا از دست دادن را يافتن بشناسي. با كدام حبل، مي توان به چنين غناي نفساني رسيد. امام خميني(ره) در كتاب ارزشمند «چهل حديث» در بيست و هفتمين مبحث آن، با توسل به فرمايش امام صادق(علیه السلام) رسيدن به غناي نفساني را در پرتو ايجاد «حضور قلب در نماز» معرفي مي كند كه در مقاله حاضر پيرامون اين موضوع سخن گفته شده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

 

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: «در تورات نوشته شده است: اي پسر آدم، با تمام وجود و توجه و فراغت، مرا عبادت كن تا قلبت را از بي نيازي پركنم و تو را در رسيدن به نيازت رها نكنم. آنگاه من نيز راه فقر و ناداري را برتو ببندم و دلت را از خوف خويش پركنم و اگر با تمام وجود و توجه عبادتم نكني، دلت را از گرفتاريهاي دنيا پركنم ونيازت را برآورده نسازم و تو را در راه رسيدن به خواسته هايت رها كنم.» (كافي، ج 2، كتاب الايمان و الكفر ج 1)

 

در اين حديث، رهايي از غير حق به عنوان يكي از عوامل موثر در ايجاد حضور قلب در نماز، معرفي شده است. «رهايي و فراغت» يعني با تمام وجود و با آسودگي فكر و خيال عبادت كردن و آن ايجاد نمي شود مگر با ايجاد [«فراغت وقت» و «فراغت قلب»]

 

فراغت وقت

 

ايجاد فراغت وقت، يعني انسان در هر شبانه روز وقتي را براي عبادت مشخص كند. چنان كه براي كسب مال، مطالعه و مباحثه خود همواره وقتي مي گذارد، براي نمازش نيز در اوقات فضيلت، وقتي را مشخص كند تا در آن وقت، فارغ از امور ديگر باشد و بتواند با حضور قلب، نماز بخواند. زيرا عبادت خداوند بدون حضور قلب، ارزشي ندارد.

 

رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) هنگام مرگ فرمودند: از من نيست، كسي كه نمازش را سبك بشمارد. (فروع كافي، ج 3، ص 269)

 

همچنين به نقل از امام كاظم(علیه السلام) است كه فرمود: هنگامي كه زمان وفات پدرم رسيد ايشان فرمودند: «شفاعت ما شامل حال كساني كه نمازشان را سبك بشمارند، نمي شود.» (همان، ج 3، ص 270)

 

امام خميني در تبيين اين دو حديث مي فرمايند: و اخبار در اين زمينه بسيار است ولي براي اهل اعتبار همين بس است. خدا مي داند كه انقطاع از رسول اكرم - صلي الله عليه و آله- و خروج از تحت حمايت آن سرور چه مصيبت عظيمي است! و حرمان از شفاعت آن سرور و اهل بيت معظم او چه خذلان بزرگي است! گمان مكن كه بدون شفاعت و حمايت آن بزرگوار كسي روي رحمت حق و بهشت موعود را ببيند. اكنون ملاحظه كن مقدم داشتن هر امر جزئي بلكه نفع خيالي را بر نماز كه قره العين رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) و بزرگ وسيله رحمت حق است و اهمال كردن درباره آن و به آخر وقت انداختن بدون عذر و حفظ ننمودن حدود آن آيا تهاون و استخفاف است يا نيست؟ اگر هست بدان كه به شهادت رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) و شهادت ائمه اطهار(علیهم السلام) از ولايت آنها خارج و به شفاعت آنها نايل نشوي. اكنون ملاحظه نما اگر احتياج به شفاعت آنها داري و مايلي كه از امت رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) باشي، بزرگ بشمار اين وديعه الهيه را و اهميت بده به آن والا خود داني. خداي تعالي و اولياء او بي نيازند از عمل من و تو، بلكه بيم آن است كه اگر اهميت ندادي منجر به ترك آن شود و از ترك به جحود رسد كه كارت يكسره شود و به شقاوت ابدي و هلاكت دائمي رسي.(1)

 

فراغت قلب

 

فراغت قلب مهم تر از فراغت وقت است و بلكه فراغت وقت مقدمه اي براي فراغت قلب است. فراغت قلب يعني هنگامي كه انسان عبادت مي كند توجهش را از امور گوناگون و خاطرات مختلف فارغ و آزاد كند و قلبش را خالص و به سمت عبادت و مناجات با حق تعالي هدايت كند تا بتواند با حضور قلب نماز بخواند.

 

ولي بدبختي آن است كه ما تمام افكار متشتته و انديشه هاي متفرقه را ذخيره مي كنيم براي وقت عبادت.

 

همين كه تكبيره الاحرام نماز را مي گوييم گويي در دكان را باز كرديم يا دفتر محاسبات را گشوديم يا كتاب مطالعه[ را] مفتوح نموديم، دل را مي فرستيم به سوي اشتغال به امور ديگر و از عمل، بكلي غافل شده. يك وقت به خود مي آييم كه به حسب عادت به سلام نماز رسيديم. حقيقتاً اين عبادت فضاحت آور و اين مناجات شرم انگيز است.

 

عزيزم! تو مناجات با حق را مثل تكلم با يك نفر بندگان ناچيز حساب كن.چه شده است كه اگر با يك نفر از دوستان سهل است با يك نفر از بيگانگان، اشتغال به صحبت داشته باشي مادام كه با او مذاكره مي كني. از غير غافلي و با تمام توجه به او مشغولي، ولي در اشتغال به مكالمه و مناجات با ولي النعم و پروردگار عالميان بكلي از او منصرف و غافلي و به ديگر امور متوجهي؟! آيا قدر بندگان از ذات مقدس حق افزون است؟ يا تكلم با آنها ارزشش از مناجات با قاضي الحاجات بيشتر است؟ آري من و [شما] مناجات با حق را نمي دانيم چيست.

 

تكاليف الهيه را سربار امور مي دانيم. البته امري كه تحميل بر شخص شد و سربار زندگاني گرديد، در نظر اهميت نخواهد داشت. بايد سرچشمه را اصلاح كرد و ايمان به خداوند و فرمايشات انبياء پيدا كرد تا كار اصلاح شود.

 

همه بدبختي ها از ضعف ايمان و سستي يقين است. ايمان سيد بن طاووس-رضي الله عنه - او را به جايي مي رساند كه روز اول تكليفش را عيد مي گيرد براي آنكه حق تعالي اجازه ورود مناجات به او مرحمت كرده و او را مخلع به خلعت تكليف فرموده. حقيقتاً تصور كن اين چه قلبي است كه اين قدر نورانيت و صفا دارد!اگر عمل اين سيد جليل براي تو حجت نيست، كار سيد الموحدين و اولاد معصومين اوكه براي تو حجت است. نظر كن درحال آن بزرگواران و كيفيت عبادات و مناجاتهاي آنها، يعني از آنها در وقت نماز رنگ مباركشان تغيير مي كرد و پشت مباركشان مي لرزيد از خوف آنكه مبادا در امر الهي لغزشي شود با آنكه معصوم بودند.

 

از حضرت مولي معروف است كه تيري به پاي مباركش رفته بود كه طاقت بيرون آوردن نداشت ، در وقت اشتغال به نماز بيرون آوردند و اصلاً ملتفت نشد.

 

عزيزم! اين مطلب از امور ممتنعه (محال) نيست. نظير آن در امور عاديه براي مردم بسيار اتفاق مي افتد. انسان درحال غلبه غضب و غلبه محبت گاهي از هر امري غافل مي شود. يكي از دوستان موثق ما مي گفت:«وقتي با جمعي از اوباش در اصفهان منازعه كرديم، دربين اشتغال به زد و خورد مي ديدم بعضي از آنها مشت به من مي زنند؛ نفهميدم چيست، بعد كه فراغت حاصل شد و به خود آمدم معلوم شد با كارد چندين زخم به من زدند كه از آثار آن تا چندي بستري بودم؛ البته نكته آن هم معلوم است. وقتي كه نفس توجه تام به يك امري پيدا كرد از ملك بدن غافل مي شود و احساسات از كار مي افتد و همش، هم واحد مي شود. ما خود درجنگ و جدال مباحثات -نعوذ بالله منها - ديديم كه اگر در مجلس، هر امري واقع شود از آن بكلي غافل هستيم. ولي افسوس كه ما به هر امري توجه تام داريم جز به عبادت پروردگار، و از اين جهت استبعاد مي كنيم. (2)

 

رهايي قلب از غير حق

 

پرواز خيالات، يكي از گرفتاريهاي نمازگزار درحضور قلب است. هرگاه نمازگزار بتواند با كمي مواظبت، اختيار حواسش را داشته باشد و هرگاه تمركزش به مطلبي رفت،بتواند مجددا كنترل كند، پس از گذشت مدت زماني با تكرار اين عمل،حضور قلب در نماز ايجاد مي شود؛ حضور قلبي كه روح و حقيقت نماز محسوب مي شود و بدون آن عبادت هيچ قيمت ندارد. چنان كه حضرت باقر و صادق - عليهما السلام- فرمودند:«آن مقدار از نماز كه حضور قلب داشته باشي، برايت مي ماند. پس هرگاه، تمام نماز را غلط به جا آوري يا از آدابش غافل شوي، آن نماز به روي صاحبش پيچيده و پرتاب شود. (فروع كافي، ج 3ص 363)

 

در حديثي نيز حضرت امير(علیه السلام) مي فرمايند:«هيچ يك از شما نبايد درحالت كسالت و خواب آلودگي براي خواندن نماز بايستد و نبايد به خودش فكر كند. زيرا كه او در محضر پروردگار است و جز اين نيست كه از نماز آنچه كه قلبش به او توجه دارد، مورد قبول قرارمي گيرد. (وسايل الشيعه، ج4، ص687)

 

امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: «وقتي كه مشغول نماز مي شوي، مثل كسي نماز بخوان كه گويي با نماز وداع مي كند و مي ترسد كه ديگر به آن نرسد. سپس چشمت را به محل سجودت بدوز. پس اگر بداني هنگام نماز كسي در راست و چپت هست، نمازت را نيكو به جا مي آوري. بدان كه تو پيش روي كسي ايستاده اي كه او تو را مي بيند و تو او را نمي بيني. من آن مؤمني را دوست دارم كه هنگامي كه براي خواندن نماز واجبي مي ايستد، باتوجه و حضور قلب به سوي خدا روي آورد و قلبش را به كار دنيا مشغول نكند. (همان، ج4، ص685)

 

امكان ندارد بنده اي در نماز با قلبش به خدا رو آورد، مگر آنكه خداوند نيز با وجهش به او رو مي كند. آنگاه پس از حب خدا، محبت قلوب مؤمنان را نيز از آن خود كرده است.

 

اكنون ببين اين چه بشارتي است كه صادق آل محمد(صلي الله عليه وآله) به مؤمنين مي دهد! افسوس كه ما بيچاره هاي محجوب از معرفت، از توجه به حق تعالي بي بهره ايم و از دوستي ذات مقدس او اطاعي نداريم و دوستي حق را قياس مي كنيم به دوستي بندگان. اهل معرفت مي گويند حق تعالي براي محبوب خود رفع حجب مي كند و خدا مي داند كه در رفع حجب چه كرامتهايي است! غايت آمال اولياء و نهايت مقصد آنها همين رفع حجب بوده. جناب اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اولاد معصومين آن بزرگوار در مناجات شعبانيه عرض مي كنند: «الهي هب لي كمال انقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياءنظرها اليك، حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الي معدن العظمه، و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك.» (3)

 

خداوند اين نورانيت بصيرت قلوب كه اوليا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانيت آن واصل به تو شوند چه بصيرتي است؟ بارالها! اين حجب نور كه در لسان ائمه معصومين ما متداول است چيست؟ اين معدن عظمت و جلال و عز قدس و كمال چه چيزي است كه غايت مقصد آن بزرگواران است و ما تا آخر از فهم علمي آن هم محروميم تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا! ما كه بندگان سيه روي سيه روزگاريم و جز خور و خواب و بغض و شهوت از چيز ديگراطلاع نداريم و در فكر اطلاع هم نيستيم، تو خود نظر لطفي به ما كن و ما را از اين خواب بيدار و از اين مستي هشيار فرما. (4)

 

حضرت صادق(علیه السلام) مي فرمايد: كسي كه دو ركعت نماز بخواند در حالي كه بداند چه مي گويد، نماز را در حالي ترك مي كند كه ميان او و خداوند گناهي نمي ماند و آمرزيده مي شود، نيز از پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله) روايت است كه فرمود: دوركعت نماز كوتاه با تفكر، بهتر از عبادت يك شب است.(وسايل الشيعه، ج4، صص 688، 686)

 

مراتب حضور قلب در نماز

 

حضور قلب به دو قسمت تقسيم مي شود: 1- حضور قلب در عبادت 2- حضور قلب در معبود كه هركدام مراتبي دارند.

 

حضور قلب در عبادت

 

عبادت اسراري دارد و به طور اجمال انسان بايد بداند در تمام عبادات از وضو و غسل گرفته تا نماز و روزه و حج، ثناي معبود را مي كند، گرچه نداند چه ثنايي مي كند و چه اسمي از اسماء حق را مي خواند. كافي است بداند كه ثناي كامل مطلق را مي كند و امر آن بارگاه است كه چنين ثنايش كند. پس نتيجه مي گيريم كه:

 

1. انسان بايد بداند كه اجمالا ثناي معبود را مي كند.

 

2- توجه به معاني الفاظ نماز و دعا كند.

 

3- اسرار عبادات را بفهمد.

 

4- كيفيت ثناي معبود رابشناسد.

 

حضور قلب در معبود

 

1- حضور قلب در تجليات افعالي

 

2- حضور قلب در تجليات اسمايي و صفاتي

 

3- حضور قلب در تجليات ذاتي

 

و هر كدام از اينها 4 مرتبه دارند. 1- مرتبه علمي 2- مرتبه ايماني 3- مرتبه شهودي 4- مرتبه فنايي

 

در اينجا دو بعد از اين مراتب را بيان مي كنيم.

 

1- حضور قلب در تجليات افعالي: يعني اينكه در مرتبه علمي شخص عابد بايد بداند كه تمام مراتب وجود و مشاهد غيب و شهود، پرتو فيض تجلي ذات اقدسند و از عالم طبيعت گرفته تا ملكوت اعلي، همگي به يك نحو در پيشگاه مقدس الهي حاضرند و همه آنها پرتو جلوه مشيت اويند. پس عابد سالك پس از دانستن اين مطلب مي فهمد كه خود و عبادت و علم و اراده و قلب و حركات قلب و ظاهر و باطنش همه در پيشگاه مقدس، حاضرند بلكه همه نفس حضورند.

 

2- در مرتبه ايماني: پس از مرتبه علمي بايد در مرتبه ايماني نيز برهانات علمي را در لوح قلبش بنگارد. در اين مرتبه بايد از رياضتهاي علميه و عمليه شرعيه كمك بگيرد تا «حضور قلب در تجلي افعالي را ايماناً كسب كند و هرگاه بهره اي از اين تجليات افعالي با مجاهدات و تقواي قلب و رياضات، شهوداً براي قلبش حاصل شود به مرتبه شهودي رسيده است. هرگاه قلبش يكسره آينه تجليات گردد و براي سالك حالت فنا دست دهد، به مرتبه فنايي رسيده است و اگر قابليت قلب سالك از پرتو فيض اقدس، بيش از فنا باشد مورد تجليات اسمائيه قرار مي گيرد و همان مراتب چهارگانه را طي مي كند تا به فناي صفاتي نايل شود و به اسمي از اسماء الهيه فاني مي گردد و بسياري از اهل سلوك در همين مرتبه باقي مي مانند و به خود نمي آيند. اگر همين قابليت و استعداد قلب سالك بيش از اين اندازه باشد مورد تجليات ذاتيه قرار مي گيرد تا پس از طي 4 مرتبه، فناي ذاتي و فناي تام را كسب مي كند: «و من يخرج من بيته مهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد و قع اجره علي الله» (نساء آيه 100)

 

صورتهاي باطني عبادات

 

آيات بسياري در قرآن كريم، مبين وجود صورتهاي باطني عبادات است كه از آن جمله است: «در روز قيامت هر كس هر عمل نيكي را انجام داده باشد آن را حاضر و مجسم مشاهده مي كند و كساني كه به گناهان، آلوده شده اند دوست دارند، ميان آنها و گناهانشان مسافت و فاصله بسيار زيادي وجود مي داشت.» (آل عمران/ 30)

 

«در آن روز مردم از قبرها پراكنده، بيرون آيند، تا نتيجه اعمال خود را ببينند.» (زلزال/ 6»

 

«پس هر كس بقدر ذره اي كار خير انجام داده، خواهد ديد و هر كس ذره اي كار زشت انجام داده باشد آن را مي بيند.» (زلزال/ 8)

 

آيات ذكر شده، بيانگر اين حقيقت است كه هر يك از اعمال و اعتقادات ما در آن دنيا داراي حيات و صورت و باطني ملكوتي اند.

 

هرگاه اين اعمال، نيكو باشند، به صورتهاي نوراني و نيكو منظر ظاهر مي شوند كه باعث نشاط و آرامش صاحبش مي شوند و هرگاه اين اعمال، سيئه و همراه با اعتقادات باطله باشند به صورتهاي زشت، ظاهر گشته و موجب اندوه صاحبش مي شوند.

 

امام صادق(ع) مي فرمايد: كسي كه نمازهاي واجب خود را در اول وقت و با رعايت حدود آنها، به جا آورد، فرشته اي اين نماز را در حالي كه به صورت سفيد و پاكيزه است، بالا مي برد. در اين حال «صورت نماز» زبان گشوده و مي گويد: خداوند حفظت كند، چنان كه مرا حفظ كردي آنگاه فرشته كريمي چنين نمازي را به امانت مي گيرد و هرگاه كسي نمازش را بدون دليل، بعد از وقت نماز و بدون رعايت حدود آنها، بخواند فرشته اي آن را كه به شكلي سياه منظر شده، بالا مي برد، در حالي كه فرياد مي كند: خداوند ضايعت كند، چنان كه مرا ضايع كردي و مراعات حالت را نكند، چنان كه مراعاتم نكردي. (وسايل الشيعه/ 3/ 90)

 

امام خميني(ره) مي فرمايند: بر هر انسان مؤمن به عالم غيب و اخبار انبياء و اولياء و اهل معرفت و علاقه مند به حيات ابدي و زندگاني جاويدان لازم است كه با هر زحمتي و رياضتي هست، اصلاح اعمال خود را بنمايد و پس از آنكه ظاهر و صورت آنها مطابق قواعد اجتهاديه يا رأي فقهاء- رضوان الله عليهم- گرديد، به اصلاح سيرت و باطن آنها كوشد و هر قدر مي تواند جديت كند كه لااقل واجبات را با حضور قلب بياورد و اصلاح نقايص آنها را نيز با نوافل كند، چنان كه در احاديث شريفه است كه نوافل، جبران فرائض را مي كند و سبب قبول آنها مي شود.

 

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: «بالا مي رود براي مرد از نماز چهار يك يا هشت يك يا نصفش يا بيشتر به قدري كه سهو نموده، ولي خداي تعالي تمام كند آن را به نافله ها.» (وسايل الشيعه، ج 3، ص 54)

 

و از اين قبيل روايات بسيار است و معلوم است ماها خالي از سهو و نسيان و اختلال حواس و ديگر امور منافي با نماز يا كمال آن نيستيم، و خداي تعالي به لطف كامل خود نوافل را قرارداده تا جبران نقايص آن را بنماييم و البته لازم است حتي الامكان غفلت از اين امر نكنيم و نوافل را ترك ننماييم.

 

در هر حال اي عزيز! قدري از حال غفلت بيدار شو و در امر خود تفكر كن و صفحه اعمال خود را نگاه كن. بترس از آنكه اعمالي را كه به خيال خودت عمل صالح است از قبيل نماز و روزه و حج و غير آن، خود اينها اسباب گرفتاري و ذلتت شوند در آن عالم، پس حساب خودت را در اين عالم تا فرصت داري بكش و خودت ميزان اعمالت را برپا كن و در ميزان شريعت و ولايت اهل بيت اعمال خود را بسنج و صحت و فساد و كمال و نقص آن را معلوم كن و آنها را جبران كن تا فرصت هست و مهلت داري، و اگر در اينجا خود را محاسبه نكني و حساب خودت را درست نكني در آنجا كه به حسابت رسيدگي مي شود و ميزان اعمال برپا مي شود مبتلا به مصيبتهاي بزرگ مي شوي. بترس از ميزان عدل الهي و به هيچ چيز مغرور مباش و جد و جهد را از دست مده و قدري به صحيفه اعمال اهل بيت پيغمبر- عليهم السلام- كه معصوم از گناه و خطا بودند مراجعه كن و تفكر در آنها كن. ببين چقدر كار سخت است و راه تاريك و باريك! اكنون ملاحظه اين حديث شريف بكن وحديث مفصل را از اين مجمل بخوان. (5)

 

غناي قلب در سايه عبادت با توجه

 

غنا، يكي از صفات ذاتيه ذات مقدس حق جل و علا- است و از اوصاف كماليه نفس انسان است و به جز در پيشگاه مقدس باري تعالي غناي حقيقي را نمي توان يافت.

 

هيچ گاه، ثروتمندي و مالداري، غناي نفساني نمي آورد و يا به بياني ديگر، كساني كه غناي نفساني ندارند، بيشتر به داشتن مال و منال و ثروت حرص مي ورزند. هر چه توجه قلب به غير حق و هر چه توجه باطن به عمران و آباداني دنيا باشد، نيازمندي اش به غير بيشتر مي شود و صاحبان ثروت هر چند ظاهرا بي نياز قلمداد مي شوند ولي حقيقتا هر چه ثروتشان بيشتر گردد، احتياج و نيازمنديشان نيز روزافزون شود. پس بنا به فرمايش امام خميني(ره) «ثروتمندان، فقرايي هستند در صورت اغنياء و نيازمنداني هستند در لباس بي نيازان.»

 

و هر چه وجهه قلب به تدبير امور و تعمير دنيا بيشتر شد و علاقه افزون گرديد، غبار ذلت و مسكنت بر او بيشتر ريزد و ظلمت مذلت و احتياج زيادتر آن را فراگير و بالعكس اگر كسي پشت پا بر علاقه مندي دنيا زد و روي دل و وجهه قلب را متوجه به غني علي الاطلاق كرد و ايمان آورد به فقر ذاتي موجودات و فهميد كه هيچيك از موجودات از خود چيزي ندارند و هيچ قدرت و عزت و سلطنتي نيست مگر در پيشگاه مقدس حق و به گوش دل از هاتف ملكوتي و لسان غيبي شنيد كريمه: «يا ايهاالناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد»(6)[را]، آن وقت مستغني از دو عالم شود و به طوري قلبش بي نياز شود كه ملك سليمان در نظرش به پشيزي نيايد. اگر كليد خزائن ارض را به او تقديم كنند اعتنا نكند، چنانچه در حديث وارد است كه جبرئيل كليد خزائن ارض را براي خاتم النبيين(صلي الله عليه وآله) آورد از جانب حق تعالي و آن حضرت تواضع فرمود و قبول نكرد و فقر را فخر خود دانست و جناب اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود به ابن عباس كه: «اين دنياي شما در نظر من [پست]تر است از اين كفش پر وصله» و جناب علي بن الحسين(علیهما السلام) مي فرمايد: «من تانف مي كنم كه دنيا را از خالق دنيا بخواهم چه رسد كه [از] مخلوق مثل خودم بخواهم».

 

و در سلسله رعيت نجم الدين كبري مي گويد پس از قسم هاي غليظ و شديد كه: «اگر مال و منال دنيا و بهشت و حور و قصور آخرت را به من بدهند و مجالست با اغنياء را منضم به آن كنند و اگر شقاوت دنيا و آخرت را به من دهند و مجالست با فقراء را منضم به آن كنند و مرا مخير كنند. اختيار مجالست با فقراء مي كنم و عار مجالست با اغنياء را به خود نمي خرم. والنار خير من العار». آري آنها دانند كه توجه به خزائن دنيا و مال و منال آن و مجالست با اهل آن چه كدورت و ظلمتي در قلب ايجاد كند و اراده را چطور ضعيف كند و ناچيز نمايد و قلب را نيازمند و فقير نمايد و از توجه به نقطه مركزيه كامل علي الاطلاق غافل نمايد. ولي وقتي دل را به صاحب دل و خانه را به صاحبش تسليم نمودي و خود در آن تصرفي نكردي و اعراض از غير او كردي و خانه را به دست غاصب ندادي، خود صاحب خانه در آن تجلي مي كند. البته تجلي غني مطلق، غناي مطلق آورد و دل را غرق درياي عزت و غنا نمايد و قلب، مملو از بي نيازي شود. «ولله العزه و لرسوله و للمؤمنين»(7)، اداره امور را خود صاحب خانه فرمايد و انسان را به امر خود واگذار نفرمايد و خود، متصرف در جميع امور عبد شود بلكه خود او سمع و بصر و دست و پاي او شود و نتيجه قرب نوافل پيدا شود.(8)

 

در پايان اشاره اي مجدد به حديث ابتداي مبحث مي كنيم تا بتوانيم نتايج اين حديث را دريابيم.

 

در اين حديث بنا به فرمايش امام صادق(علیه السلام) گفته شده بود:«اي پسر آدم، با تمام وجود و توجه و فراغت مرا عبادت كن تا قلبت را از بي نيازي پر كنم... و بر من است كه راه فقر و ناداري را بر تو ببندم و دلت را از خوف خويش پر كنم و اگر با تمام وجود و توجه عبادتم نكني دلت را از گرفتاري دنيا پر كنم و نيازت را برآورده نسازم و تو را در راه رسيدن به خواسته هايت رها كنم.»

 

آري هرگاه عظمت و حشمت حق، سراسر قلب انسان را فرا گيرد، انسان با خوف از حق تعالي، ديگر از غير خدا نمي هراسد و براي غير حق، عظمت و حشمت و تأثيري قائل نمي شود «ولا موثر في الوجود الاالله» را قلبا مي يابد.

 

و اگر دل گرفتار دنيا شود و از توجه به حق تعالي رويگردان شود، اين غفلت، موجب تمامي بدبختي ها و كدورت هاي قلبي شده و آن چنان حجاب غليظي بين قلب و حق ايجاد مي شود كه ديگر نور هدايت در آن راه نمي يابد و از توفيقات الهي محروم مي شود و ذل ذاتي و فقر حقيقي در انسان آشكار مي شود.

 

پي نوشت ها:

 

1- چهل حديث امام خميني(ره)، مركز نشر فرهنگي رجاء، ص .359

 

2- همان، صص 360 و .361

 

3- «مفاتيح الجنان» مناجات شعبانيه.

 

4- صفحه 363 چهل حديث امام خميني(ره) ص .363

 

5- همان صص 371 و .372

 

6- فاطر، .15

 

7- منافقون، 8.

 

8- چهل حديث صص 375 و .

منبع:پورتال نماز

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام به بازيد كننده گرامي من سجاد هستم مدير وبلاگ سجده نور ممنون از اين كه وبلاگ من رو انتخاب كردين اي دي من :SAJADSHABALA110
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 46
  • بازدید کلی : 170,777